باسلام
اسم من زهراس و ۱۳سالمه
اسم پسرداییم امیره و ۱۴سالشه
ماجرا اینه که:)
من وقتی ۷سالم بود عاشق شدم
الان شما میگید بخاطر سنمه! خیر! اینطورنیست! عشق من واقعیه!
وقتی ۷سالم بود فهمیدم عاشق شدم، پسرداییمو خیلی دوست داشتم، باهام خیلی مهربون بود، همه اسباب بازیاشو به من میداد، باهام خیلی اروم و شمرده و مهربون حرف میزد، کم کم داشت دوماه میشد که ندیده بودمش، یعنی به وضعی دلتنگش بودم که نگم براتون، بزور مامانمو بردم خونه داییم اینا، دیگه کم کم داشت ۹سالم میشدو باحسرت با امیر بازی میکردم، چون تو خانواده ما عیبه یه دختر که به سن تکلیف رسید با پسرا باشه
۹سالم شد یه روز امیر دستشو دراز کرد که باهام دست بده و سلام کنه، ولی من دست ندادم، از لجم باهاش حرف هم نزدم. دیگه هروقت میرفتیم خونشون بااینکه دلتنگ مهربونیاش بودم باهاش حرف نمیزدم، دیگه گذشت و کرونا اومد و ماهیچوقت نرفتیم خونشون.
دیگه طاقت نیوردم تابستون ۱۴٠٠ شمارشو گیر اوردم رفتم تو وات بهش پیام دادم که عاشقت شدم! ولی اون با بی رحمی تمام گف دخترعمه حالت خوبه؟ این چرت و پرتا چیه میگی! برو یه لیوان اب بخور.
دلم شکست بااین حرفاش. افسردگی گرفتم. با خواهرم رفتیم پیش روانشناس برای افسردگیم. هرکاری کرد خوب نشدم. که. نشدم!
امسال برای دیدو بازدید ۱۴٠۱رفتیم خونشون. خیلی بزرگ شده بود خیلی. نتونستم نگاش کنم خجالت میکشیدم.
امیر اومد جلوی همه بشقاب گذاشت حتی خواهرم که پیشم بود. ولی جلوی من نذاشت.! حتی بااینکه یه بشقاب تو دستش بود..!
ناراحت شدم ولی کمی بعد جلوی منم گذاشت. به همه قنادی تعارف کرد به من که رسید من استرس گرفتم همه جام یخ زد قلبم تند تند میزد. به سختی بر داشتم و گذاشتم رو بشقاب. به زور ماسکمو کشیدم پایین و قنادی خوردم. دهنم قورت نمیداد.وقتی میخواستیم بریم خونمون داشتم جلو اینه شالمو درست میکردم که دیدم امیر از اونور داره نگام میکنه. چشمم به چشمش خورد. خیلی خیلی خیلی خیلی خجالت کشیدم. اومدم اینور.
شبش امیرو مامان و باباش اومدن خونه ما. چون من امادگی نداشتم با خجالتی رفتم اتاقم و بیرون نیومدم.! حتی سلامم ندادم..!!
زنداییم میگف زهرا چرا بیرون نمیای؟ اها فهمیدم چون امیراینجاست!
امیر هم لبخند زده :o
الان من ازتون راهنمایی میخوام. میخوام بدونم امیربهم حسی داره یا نه؟
نمیگم عاشقمه نه! میگم حس!
لطفا نگید بخاطر سن و هیجاناتم! خیر! اینطورنیییییییست!!!!!
لطفا بهم جواب بدید. من کسیو ندارم حرفامو بهش بگم!