سلام. همسر در زمان اشنا نماز و فضایل دینی را انجام می داد ولی به مراسم و روضه اعتقادنداشت چون در روستا دور افتاد زندگی می کرد خانوادام می گفتند. اشکال ندارد چون این مراسم ندید بعد از عقد چندتا این مراسم اومد ولی بعد گفت که علاقه به شرکت در مراسم را. ندارد تا چند تا بعد به. این روان بود الان نزدیک دوسال که. به نماز وفریضها دینی مثل روزه صدقه صله رحم خمس و.. اهمیت نمی دهد وقتی از او سوال می کردم برای خودش دلیل منطق می ساخت ومن را قانع می کردکاربیابانی هست و شب وروز کار می کند حرص پول گرفته هیچ وقت قانع نیست همیشه خواه بهتر شدن دارد وقت حرف می زنم می گوید می شینم توی خونه کار نمی کنم و چند روز کار نمی رود و من وبچه ها را اذیت روحی می کند راستش برای این که باری بگیری خیلی دورغ می. گوید دو دختر دارم به پدر نگه می کنند می ترسم رفتار پدرش الگو اون ها بشود دختر بزرگ برای حفظ قران فرستاد هر روز که کلاس می رود و همسر خونه باشد بحث داریم که چرا قران می خواند ومی گوید من از صدا قران بدم می یاد همیشه می گوید این ها که حق من را می خورد و این وضعیت گران راه انداختن قران می. خواند نماز می خواند و به من وتو رحم نمی کند فکر می کنم چون شرایط زندگی برای 4 نفر اون اینجور بار اورده است راستش ازاین رزق می یاد می ترسم همیشه دعا این که خدا کند این رزق حلال باشد ازآینده دخترها می ترسم می ترسم نتوانم اون مذهبی بزرگ کنم ایا بااین پدر می شودکمک کنید هیچ کار از نظر اسلام درست انجام نمی دهد وفقط خدا قبول داردمی ترسم روزمتوجه این اشتباه بشود که خیلی دیر شده باشد دلم دلتنگ امام حسین شد وقت به اون می گویم مسخره می کند ودیدن قبر چه فاید دار قبر می خواهی برون قبرستون من اگه پول داشتم می رفتم اروپا تازه گی می گوید کی گفت این قران درست هرچه به نفع خودش بود نوشت و گفت این قران بعضی وقت حرف می زند که من حتی دست پیش نمی رود برای شما بنویسم یه مدت فکر طلاق بود ولی دل برای دخترها می سوزد مخصوص که خیلی من دوست دارند بابا نداشته باشند بهتر یا بابا این جور داشتن کمک کنید و جواب بدهی که این مشکل ریش کن بشود