سلام
من یه دخترم بیست و یک سالمه دیپلم تجربی ام
4سال پیش مادرم موبایلمو برمیداره قایم میکنه بهم نمیده منم به پدرم میگم برام پیداش میکنن بهم میدن و میگن که مادرت پیداش نکنه که دوباره نگیره
مادرم توی این 4 سال هی اتاق مینو میگرده و بهم میریزه اویل جلو خودم میگشت ولی بعدها یواشکی میگشت ولی پیدا نمیکرد
تا اینکه چند روز پیش من صب بیدار شدم موبایم خاموش بود شارژ نداشت گذاشتم شارژ بشه رفتم نماز صب بخونم وقتی برگشتم دیدم مادرم موبایلمو برداشته و قایم کرده وقتی بهش گفتم موبایلمو بر گردونه بهم گفت کدوم موبایل و انکار کرد ولی بعد بهم پرخاش کرد موهمو کشید و توی سر و صورتم زد بهم گفت برو کرونا بگیر بمیر منم خسته شده بودم ازین وضعیت که پنهانی موبایل داشته باشم یا اینکه مجبور باشم قایمش کنم و یا اینکه کلا استفاده نکنم خب به هر حال اینروزا همه موبایل دارن هم وسیله شخصیه هم اینکه وجودش لازم و ضروریه
دیگه این رفتارش خیلی مدت طولانی رو از عمرم هدر داد که صرف پنهانکاری و فکر کردن به اینکه نکنه پیدا کنه برداره قایم کنه شده بود منم بخاطر این محدودیت خودزنی کردم ولی تیغ کند بود و فقط زخمی شدم
پدرم دید و ناراحت شد و به مادرم گفت که چرا اینکارو میکنه و همه موبایل دارن چرا من نباید داشته باشم
من قبل اون 4 سال به خاطر شکی که مادرم بهم داشت هر بار موبایلمو میدادم چک میکرد ولی این قانعش نمیکرد که من کار بدی با موبایلم انجام نمیدم و نمیدونم که من چیکار کردم که رفتارش انقدر با من بده و حتی تهمت به من زد و هنوزم میزنه با اینکه دروغ میگه و من تو عمرم کارایی که میگه نکردم میگه با پسر حرف زدی ولی من اینکارو نکردم و آبرومو با این تهمت جلو پدر و خواهرم برده
مادرم در آخر مجبور شد موبایلمو پس بده ولی گفت که اینجا خونه منه و وقتی موبایلو دادم باید بره جای دیگه اجاره کنه و زندگی کنه
وخب درسته سند به نام مادرم ولی تو عمرش اندازه یک ساعت هم کار نکرده که با مزد اونکار خونه خریده باشه و پدرم خونه رو بنامش کرده
من وقتی موبایلمو گرفتم رفتم تو اتاقم و تا دو روز نه آب خوردم نه غذا ولی براشون مهم نبود ناراحتی من از این موضوع
من برا اینکه مادرم دوباره نیاد و موبایلمو برداره و قایم کنه در اتاقمو قفل میکنم همیشه و اینکه مادرم برق اتاق منو قطع میکنه من پشت کنکوریم و وقتی دارم درس میخونم یهو چراغ اتاقم خاموش میشه
و من نمیتونم اینجوری ادامه بدم
من رفتم بیرون و به این رفتار اعتراض کردم ولی به من چندین بار لگد زد و بهم توهین کرد و حتی به آرنج من چنگ زد و خراش ایجاد کرد
پدرمم به جای اینکه جلو مادرم رو بگیره دستای منو گرفته بود و من نه میتونستم برم و نه دفاع کنم
من تصمیمم اینه که به پلیس اجتماعی اطلاع بدم ولی پدرم سیم تلفن رو کشید و نذاشت
مادرم منو تهدید میکنه به اینکه دیگه نمیزارم تو این خونه باشی
و من برام غیر قابل تحمل شده این وضعیت
قبل تر از اینکه موبایل منو قایم کنن وسایل دیگه هم مثل سیم لپ تاپ کنترل تلوزیون وای فای و تبلت و موبایل رو همیشه قایم میکردن و هنوزم اینکارو می کنن حتی موبایل پدر من و خواهرم رو قایم کرده و خواهر از موبایل مادرم استفاده میکنه برای درس خوندن
من واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم کاری هم از دستم بر نمیاد هر روز به من میگه برو بیرون از خونه
من کاری نکردم که بخاطرش انقدر اذیتم میکنه