سلام به روان شناس محترم سایت وقت تون به خیر من یک دختر هستم که در آستانه ۲۴ سالگی هستم مدرک کاردانی میکروبیولوژی دارم و در حال حاضر دارم کارشناسی بازرسی بهداشت اماکن در دانشگاه علوم پزشکی میخونم و هنرجوی گویندگی هستم در سن ۲۲ سالگی با یک آقا پسر از طریق اینستاگرام آشنا شدم ایشون در حال حاضر ۲۶ سالشونه و پرستار هستن و هم استانی هستیم اوایل خیلی به دیدن من میومدن وقتی سرباز پرستار بودن ولی بعد یک سال که من میخواستم مجدد کنکور سراسری تجربی شرکت کنم کم کم سرد شدن و بی محلی میکردن ینی زمانی که سربازی شون تموم شد و وارد بیمارستان شدن البته بین ما بگو مگوهایی هم بود ایشون مثلا در صحبت هامون من اینجوری قلمداد میکردن و میگفتن دیپلنه یا اینکه سطح تو پایین است من دختر زیبایی هستم و در یک خونواداه معتقد و سنتی بزرگ شدم و هنوزم ب اعتقادم پایبندم و ایشون به قصد ازدواج وارد رابطه شدن و من هم همین طور ولی وقتی وارد بیمارستان شدن رفته رفته از من فاصله گرفتن دیر پیام میدادن یا زنگ نمیزدن به کل تغییر کردن خونواده من از نظر مالی و پدرم در وضعیت خوبی هستیم ولی همش منو بخاطر درسم و مدرک تحصیلیم کوچک میکردن و تا اینکه تولد منو فراموش کردن من واقعا احساساتم خدشه دار شد و البته صحبت هایی از مهریه هم میکردن اینکه عندالسطاعت باشه یا اینکه بعدا اگر میخوای خوبیتو ثابت کنی بیا ببخش مهریتو یا اینکه سرکار رفتی حقوقت بیادتو حساب من.بیرونم ک میرفتیم میگفتن فلان عمم انقدر جهیزیه داده و من هر بار میگفتم من دلسوز زندگیم هستم ولی نمیتونم از حق خودم بگذرم من میتونم با حقوقم ب زندگیمون کمک کنم اما نمیتونم دست مزدم رو اینطوری تقدیم کنم و یا اینکه میگفتن رفتیم خونه مامانم ظرف بشور یا مامانم اومد میری عقب میشینی و اون میاد جلو و خلاصه ازین صحبتا و خلاصه بعد گذشت ۱ سال ما یک دعوای خیلی بدی کردیم ب صورت فحاشی در فضای مجازی که اونجا من خداحافظی کردم چون تحمل این همه تحقیر و چشم به گوشی نداشتم و این گذشت باز عذر خواهی کردن ولی من به طور جدی جواب منفی ب ایشون دادم و دیگه تمام شد ولی هر ماه میان یک پیام میدن ک من دلتنگتم و میخوام رفتارم تغییر بدم و منو باز احساساتی میکنن و من باز میخوام همه چیز درست بشه بعد شیفت پیام خسته نباشید میدادم همین هفته پیش یا حالشو میپرسیدم سرد جواب میداد یا جواب نمیداد و من دوباره و دوباره اذیت شدم و فرو ریختم و دوست داشتنم خاک کردم چون هر بار شخصیتم اینطوری خدشه دار میشد حالا من موندم با دلتنگی با احساس ضعف نمیدونم چرا نمیتونم این ادم کنار بزارم برای همیشه تو زندگیم حذفش کنم همم نمیتونم اون اخلاقارو تحمل کنم دمدمی مزاجی و خودشیفتگی و بی محلی کمکم کنید من چطور فراموشش کنم بعد گذشت ۶ ۷ ماه هنوزم دارم بهش هرشب فکر میکنم و منتظر پیامش هستم انگار دنبال یک چیزی میگردم ک گمش کردم حتی الانم دارم اشک میریزم