چون شعور ازدواج کردن ندارم. میشینم هرچی تو دلمه واسش میگم و خودمو کوچیک میکنم. همیشه تنها بودم همین که به یکی میرسم عین اسکلا از ذوق همه چی میگم.
میخوام تا ابد ازدواج نکنم وقتی نامزد خواهرمو همه چی پیشش میگم خواهرم ناراحت میشه دیگه فرض کن شوهرمو چیا که نمیگم پس بهتره تا آخر عمر تنها باشم.
حالا نکه خواستگار ریخته برام! یکی هم نداشتم تا الآن که بیست و دو سالمه!
هی اینم بیشتر درد و دل بود.