سلام من نوزده سالمه چندماه دیگه 20 ساله میشم، پدرم تحصیلکرده اما بیکاره مادرم فرهنگیه، 3 خواهر دیگه هم دارم خانواده ما 6 نفریه و فرزند اول هستم
از همون بچگی خیلی سخت بزرگ شدم پدرم بشدت سختگیره و بد دهن، از 8 سالگیم خواهرای دوقلوم رو نگهداری کردم شد 13 سالم خواهر آخریم رو خودم بزرگ کردم بار ها از درس ومدرسم زدم، امتحانام رو نتونستم بخونم الانم که دانشجو هستم کل بار خونه رو دوش منه غذا درست کردن تمیز کردن و توی هر مسئله ای ازم توقع میره، پر حرفی کردم تااینجا
از همون بچگی خیلی حواسم به جیب خانواده بود، خرج اضافه نتراشیدم نیاز هامو نگفتم، بیخیال بیرون رفتن با دوستام شدم، بیخیال تفریح شدم، دوسال یبار شاید خرید لباس و بقیه لوازم انجام بدم اما چجوری میتونم اینجوری ادامه بدم؟ خرج نمیکنن برام! از صرفه جویی مراعات کردن حالم بهم میخوره، اعتماد بنفس ندارم دندونام نیاز به ارتودنسی داره انجام نمیدن، به بینیم ضربه خورده و اصلا تنفس ندارم با یه طرف بینیم دکتر نمیبرن، یه مانتو میخوام با کلی خجالت باید بگم، انقد نکردن و خودمم نگفتم توقعی ندارم ازشون
چند روز پیش کار پیدا کردم، بابام گفت من آبرومو بزارم کف پام دختر بفرستم سرکار؟ اجازه کار کردن نمیدن، البته از نظر قانونی نمیتونن مخالفت کنن اما الان چیکار از دستم برمیاد؟
آقا خانوم مشاور شما به من بگین به من چه ربطی داره اینکه بابام سرکار نمیره؟ چه ربطی داره وقتی فقط مامانمو برا حقوقش میخواد؟چه ربطی به من داره آبروی نرفته * بابام؟
من لیسانس بگیرم آره میرم سر کار اما ازم سابقه کار میخوان سابقه کار هم الان میتونم داشته باشم برای خودم چرا نمیزارن؟
همه زندگیم بنا شده به حرف خانواده، نرو اونجا، کار نکن، اینو نپوش اونو بخور
100 درصد انسان برای خودشه، من واقعا دارم تو این فضا روانی میشم، نه تفریح دارم، نه کار دارم، نه پول دارم، نه میتونم طبق خواسته خودم بپوشم اصن خودم نیستم
تا الان صدام در نمیومد اما واقعا نمیتونم تحمل کنم، دارم روانی میشم میترکم
منتظرن منو بدن به یکی برم، افسارمو بدن دست یکی دیگه
خواهش میکنم یه راهی جلو پام بزارین