بلوغ عاطفی ندارم... مثل بچه ها فکر میکنم

Question

سلام من 16سالمه و دختر
من همش مثل بچها فکر می کنم... همین باعث شده کت از ترس اینکه مسخره نشم حرب نزنم اصلا و نظر ندم تو هیچ موردی

و اینکه تو این سن... همش احساس می کنم عاشق شدم... دیگ دارم دیوونه می شم. همش فک می کنم کسی من رو دوست داره و...
چیکار کنم...
همه * سعی ام رو می کنم که با پسرا حرف نزنم و گفتو گویی نباشه تا من هم از این فکرای مسخره و احمقانه نکنم.
اما هر کاری می کنم بالاخره باز هم با فامیل و در جاهای دیگه مجبورم با پسرا رودر رو بشم...
من واقعا تو این جور مواقع معذب ام و نمی دونم چیکار کنم از شدت اضطراب و تپش قلب
دیگه خسته شدم

شما بگید چیکار کنم؟!!

Answer 1

سلام به شما دوست عزیز

خب اینکه شما در این سن بخواهید مورد توجه جنس مخالف باشید یک امر طبیعی هست و چیز عجیبی هم محسوب نمی شود اما خب نیاز است که به خودتان اجازه ارتباط سالم را بدهید و در مورد روابط عمیق تر در آینده در شرایط سنی و رشدی بالاتر تصمیم گیری کنید.

در مورد اینکه فکر می کنید دیگران شما را مسخره می کنند خب این افکار اگر شدت زیادی دارد و خب بر روابط شما تاثیر داشته باشد نیاز است که حتما جهت درمان آن به روانشناس مراجعه کنید چون این افکار می تواند نشان از اضطراب اجتماعی در حالت شدید باشد اما تا میزانی از آن بخاطر شرایط نوجوانی و حساسیت هایی می باشد که دارید اما بازهم بهتر است افکار و احساسات شما در مورد خودتان به کمک متخصص بررسی شود تا با شناخت بهتر پیش بروید.

Answer 2

سلام.منم ۱۹سالمه و همینطوریم.بنظرم تا کی میخوای دوری کنی از عدم ارتباط با جنس مخالفت بالاخره سن من که بشی مجبوری وارد جامعه بشی و با اونا مجبوری ارتباط بگیری با مغذب بودن خیلی از مردها سواستفاده ازت میکنن چون میفهمن معصوم و خجالتی هستی پس خودتو قوی کن و سعی کن مهارتهای ارتباطیتو قوی کنی منم دارم روی خودم کار میکنم قشنگ یه پسر فامیل باهات احوالپرسی کرد کار خرابی نیست بگی سلام خوبم ممنونم شما خوبین،با صدای بلند و با اعتماد بنفس خودتو قبول داشته باش منم پسر خاله هام همش باهام صحبت میکنن و میگن میخندن جلوی خانوادم من همش سرم پایینه یا یجا دیگه نگا میکنم و دارم سعی میکنم با پسر خاله هام اگه احاولپدسی کردن جوابشونو بدم چون قبلا سلامشونو نصفه نیمه میدادم اما نه طوریکه بیان هر شوخی بکنن و هر حرفی بزنن ولی آخه من به فروشنده و هر مرده دیگم نمیتونم حرف بزنم و کلا مشکل دارم اینطور که نمیشه پس باید از یجایی شروع کنم به تلاش کردن برای تقویت مهارت های ارتباطیم با مردها با جامعه
.من واقعا عاشق شدم از ۴سال پیش و ۳ماهه عشقم به پسری که حتی باهاش حرفم نزدم و فقط میدیدمش دم در خونشون و تو کوچه از دور کمرنگِ کمرنگ شده،احساس عاشق بودن طبیعیه بخاطر سنته بخاطر احساسات دوران بلوغه عزیزم.موفق باشی،امیدوارم کمک کرده باشم♥️

Comments

وای واقعا احساساتت کمرنگ شدن؟ ولی هنوز فراموش نکردی ک عاشقش بودی... از آینده میترسم نمیخام حسم بهش تغییر کنه ولی تو سن نوجوانی هم نمیخام بهش حس داشته باشم چیکار کنمم؟

---

کم کم آدم یادش میره،چون منکه بهش دسترسی نداشتم و البته خوشحالم بودم ولی یادم رفته پسره رو.یه وقتایی میبینمش ولی برام تقریبا عادی شده