سلام و خسته نباشید. من پسرم و٢۴ سالمه. چند سالی که بیکارم.احساس میکنم خیلیی ضعیف تر از گذشته شودم. بیشتر در موقیت های حساس استرس میگیرم، بیشتر از قبل توی جمع کم میارم و نمیتونم حرف بزنم فقط در حده چند جمله کوتاه میتونم حرف بزنم....وقتی * بحث ساده یا شوخی ادامه پیدا میکنه نمیتونم حرفی بزنم و از حالت طبیعیم خارج میشم .. مثلا چند وقت پیش دختر خالم اینا بعد از چند ماه ک ندیده بودیمشون اومدن خونمون و من اصن نتونستم تو صورتشون نگاه کنم و اهوال پرسی کنم. وقتی که نوبت اهوال پرسی با من شود من گوشیمو دستم گرفتم و سرمو رو گوشی انداختم و الکی میچرخوندمش که چشمامو نبینن (چون وقتی یزره موقبت حساس پیش بیاد از حالت عادی خارج میشم)... چند ثانیه ای با دختر خالم که ١١ سال ازم بزرگتره اهول پرسی کردیم و بهم گفت ببینمت منم سرمو بلند کردم بهش نگا کردم و بزور خواستم چهرمو حفظ کنم که طبیعی باشم ٢ثانیه بهش نگا کردم و بعد طوری انگار حوصله ندارم سرمو کردم تو گوشی بعدش بهم گفت نه عوض شدی مثله قبل سرحال نیستی انگار یجوری شودی.(من قبلا در برابر خودی و فامیل اینجوری نبودم فقط پیشه بعضیا اینجور میشدم)....بعد اینکه گفت مثله قبل نیستی. انگار فهمیده بود * چیزیم هس تا اخر مهمونی ک رفتن چند بار دوباره به شوخی گفت ببینمت و منم سعی کردم برو خودم نیارم. وسط مهمونی اومد کنارم و خواست ببینه تو گوشیم چی نگا میکنم اما من من ١٠٠ برابر بدتر شودم گوشیمو گذاشتم زمین و صورتمو جرخوندم سمت مخالف که چهرمو نبینه حالمو نفهمه. همون لحضه دلم میخواست زمین دهن وا کنه و برم توش دلم میخواست اصلا وجود نداشته باشم........ من مشکل استرس در شرایط حساس خیلی داشتم اما حالت طبیعیم حفظ میشد تقریبا. اما از وقتی ک متادون مصرف کردم و خونه نشین شدم این مشکل ٢٠ برابر بزرگتر شود برام. الان تو جای میشینم ک ٢ نفر یا ٣ نفرم باشن اصلا طبیعی نیستم اما بزور یجوری خودمو بی حوصله نشون میدم ک کسی متوجه نشه. وقتی جای کسی هست حس میکنم مورد توجه طرفم و هرکاری میکنم نمیشه طبیعی باشم.مشگله من این طبیعی نبودنه نمیتونم خوده خودم باشم کارای الکی میکنم ک حواصم پرت شه.... یا مثلا زمانی ک میرم مطب یا دکتر میخوام ویزیت بگیرم وقتی میبینم مراجع کننده های اونجا هستن از حالت طبیعی خودم خارج میشم * جوری ک قشنگ از نگاه مراجعه کنندها متوجه میشم که فک میکنن من چقدر ضعیف و بدبختم ک حتی واسه همجین کار کوجیکی نمیتونم عادی باشم وقتیم ک میخوام حرف بزن با منشی یا دکتر صداـ تصویر کلا عوض میشه. طوری ک مشخصه مشکل دارم.....متاسفانه من چند سالی ک متادون مصرف میکنم و الان در حال ترک کردن هستم. و میخواستم بعد اینکه ترک کردم و کمی بهتر شدم پیش روانشناس برم اما متاسفانه برای مشاوره رفتن هم جرئت ندارم چون میدونم پامو بزارم اونجا قفل میکنم و اصن نمیدونم چی بگم. در واقع اصن نمیدونم مشکلم چیه که بخوام راجبش خرف بزنم با مشاور. تـــــــــــورا به هر خدای که میپرستید * راهی جلوم بزارید اثر کنه. دیگه تحمل نگاه هیچکسو ندارم دلم میخواد بمیرم و از *فکر همه پاک شم*کمکم کنید خسته شدم هر روووز حداقل * بار از این اتفاقا برام میفته. یه قرصی چیزی معرفی کنید که کمی این علائم رو کم کنه. گاهی مهمونی چیزی میاد پروپرانول میخورم اما تاثیر زیادی نداره.