سلام روز بخیر
دختر مجردی هسم ۲۶ ساله با مردی آشنا شدم ۳۴ ساله که بعد چند روز فهمیدم مطلقه هستن و گفتن دلیل جداییشون خانم بوده ک شیطونی میکرده و از اول سلز مخالف میزده و ۷ سال گذشته طلاق گرفتن ایشون از همون اوایل بمن پیشنهاد ازدواج دادن البته من حضوری ندیدمشون و همیشه باهم تصویری حرف میزدیم از نظر مالی و کاری اوکی مشکل من اینه ک یسری حرفا زد ک من مردد شدم برای ادامه دادن ایشون زود عصبی میشن و از کوره در میرن و تا عذر نخای خوب نمیشن میگن ک من از بچگی محبت ندیدم وفقط زبون محبت میفهمم دو سه بار باهم بحث کردیم و وقتی عصبی میشه داد میزنه و فحاشی میکنه و تنها زندگی میکنه این آقا وبار سوم ک داد زد سرم و بد و بیراه گفت سکوت کردم و ولش کردم باز بهم پی ام داد و گفت مقصر تویی من بت گفتم چی میخام ازت من فقط محبت تورو میخام ولی تو همش بحث میکنی و فلان گفتم نمیخام ادامه بدم گفت ک مگه دست خودت هی پشت سر هم بگی دوستت دارم تو من خورد کردی و باید تاوان کارت پس بدی من عقده کردم ۷ سال تمام تنها زندگی کردم کسی ب خلوتم راه ندادم تو برام با بقیه فرق داشتی یهو بمن میگی نمیخام باشم منو بد بازی دادی گفت گیرت میارم میزنمت چنان چاقو چاقوت میکنم و هیچی برام دیگ مهم نیس دلخوشیم تو بودی اینم بگم ورزشکار معروفه و آدم سالمیه و همیشه میگه من سالم زندگی کردم گفت تو صبر نکردی بیشتر بشناسی ۹۵ درصد منو و فقط رو این ۵ درصد شناختت زوم کردی من واقعا دوستت داشتم من با هرکس عین خودش رفتار میکنم باهام خوب باشه نوکرشم هسم بد باشه نگاشم نمیکنم گفت باید تاوان کارت بدی بعد گریه میکرد میگفت من خاسم بامحبت آرومم کنی گفت من از بچگی محبت ندیدم دست خودم نیس فقط زبون محبت میفهمم و تو درکم کنی من خرت میشم نوکرت میشم عین بچه ها می مونم تو من نشناختی هنوز و ندیدی خاسته منو،من دوستت داشتم توبامن بد کردی و بعد پشیمون شد از رفتارش و خوب شد شبش گفت دلم گرفته این چیزارو بتو گفتم و با ترحم برگشتی سمت من خیلی ناراحتم از خودم و ...دوستت دارم و خیلی دلم میخاد مال من شی
الان من نمیدونم واقعا باید چکار کنم لطفا خواهش میکنم راه حل بزارین جلو پام مرددم نمیدونم چکار کنم اون آقا خیلی منو میخاد و من نمیدونم سر انجام داره این تصمیم یانه