عرض سلام
با عرض سلام خدمت شما. من یک خانم افغان هستم فارسیم زیاد خوب نیست به هر حال ببخشید.
من تقریبا دو سال هست عقد کردم بعد از عقد با شوهرم با هم زندگی میکنیم. من ساکن یکی از کشور های اروپای شمالی هستم و تقریبا ۱۳ سال هست با خانواده اینجا بودم. شوهرم تقریبا ۵ سالی میشه اینجا زندگیمیکنن.
شوهرم خانوادش اینجا نیستن برای همینم موقع خاستگاری یکی از خانمای همشهری خودم را به عنوان خاسگار فرستاده بودن. از موقع که عقد کردیم، حضور این خانواده در زندگیم خیلی زیاد شده بود و در این خانواده یک دختر جوان هم هست که مدام به شوهرم زنگ میزنه و پیام میده. و شوهرمم ازین وضع راضی هستن یعنی میگه خواهر دینی من میشه و من از این مساله خیلی ناراحتم، بعدا ینا کاری کردن که شوهرم با خانواده من قطع رابطه کنه چون خودشان از خانواده ای من خوش شان نمیاد. شوهرم خیلی بد دهن و چشم چرانه، مدام در فضای مجازی دخترای فامیلشو با د ختر همان خانوده ای که به خاستگاریم آمده بودن جستجو میکنه. بعد به من شکاکه حتی نمیگذاره به شوهر خواهرم سلام بدم. چند بار اعتراض کردم که دوست ندارم با این دختر خانم در ارتباط باشی، میگه که تو دلت کثیفه کلا از یک خانواده عقب مانده و کثیف هستی. من خودم از خانواده ای مذهبی هستم حجاب دارم و خانوادم خدا را شکر با قرآن و نماز خوان هستند. شوهرم مدام دنبال خوشگذرانی و سرگرمی هستن در حال که من یک زندگی آرام و بدور از هر چیز اضافه را میخوام. موفع دعوا میخواد مرا بزنه و هر چی فحش ناموسی از دهنش میپره به من میده. من با شوهرم آشنایی زیادی نداشتم فقط چند وقتی در یکجا کار میکردیم من دیدم این در اروپا نماز میخوانه و روزه میگیره قبولش کردم و لی از همان ابتداازش قول گرفته بودم که ازین دختره دور باشه. خیلی اذیت میشم میبینم با او در ارتباطه و به من دروغ میگه که نیست. چند بار دست به خودکشی زدم و قرص افسردگی میخورم ولی جواب نمیده. مادرم میگه صبر کن خوب نشد جدا شو. چیکار کنم؟
احساس بی خاصیتی و زشتی میکنم. حس میکنم خیلی کمبود دارم نسبت به دخترای دور برش. از خانوادم از مادرم از برادرام خواهرم و همه کسام مرا دور کرده. بعد میگه بدون اجازه ای من جایی بری فرشته ها هزار بار لعنت ات میکنن. و لی بازم طاقت نمیارم گاه گاهی یواشکی دیدن خواهرم میرم. میتونم قانونی اقدامکنم ولی چون هم دوستش دارم و هم دلم میسوزه قبولی نداره اینکار رو نکردم. فکر ذکرش شده همون خانواده که خاستگاریم آمده بودن. بخاطر اونا به اصل و نصبم به هر چیزم توهین میکنه. خودش با مادر دختره روبوسی میکنه میگه جای مادرمه بعد من حق ندارم به شوهر خواهرم حتی سلام بدم. خودش آزاد هر وقت خواست منو تنها میذاره میره دیدن اون خانواده ولی به من حق هیچ چیزو نمیده. دیگه بگم در همه چیز کمکش کردم خودم با پول خودم وسایل خانه خریدم. چون کار میکنم خرج خودمو میدم. و بعضی موقع در خانه خرج میاره دیگه خودم هم خرج خودمو و هم از شوهرمو میدم.
فقط خواشا این پیام ام را در ویب سایت پخش نکنین
من خانواده ای خودشو ندیدم ولی در ارتباط هستیم و احترام دارم به خانواده ای خودش. خانوادش خیلی نصیحتش میکنن ولی گوش نمیده.