سلام من با دختری ۴ سال پیش اشنا شدم پستی بلندی های زیادی داشتیم ولی به تازگی فهمیدم دروغ های زیادی بهم گفته از محل زندگیش از کارایی که کرده من بهش این فرصت دادم که همیشه هر اتفاقی افتاد راستشو بگه من از جایی چیزی نبینمو نشنوم اونم قسم خورد ولی باز وقتی چیزایی ازش شنیدم از موقع هایی که قهر بودیم یا جدا بودیم که زندگیمو خراب کرد گفت دروغامو درست میکنم همه چیو بهت میگمو گفتم ولی باز دیدم که یه سری دروغا و حرفا مونده بود که نزده بود من نمیدونم چند بار باید بهش فرصت بدم حس خیلی بدی به همه چیز پیدا کردم از همه چیز متنقر شدم و هر روز دارم بیشتر بد بین میشم نسبت بهش هر روز داره زندگیم خرابتر میشه از طرفیم عاشقشم نمیتونم ول کنم بزارم برم میترسم از این که تو زندگیم نباشه از طرفیم دارم عذاب میکشم از بی اعتمادیو دروغ از حرفایی که شنیدمو خودش زد