وقت بخیر.خواهش میکنم جواب بدید. وضعیتم واقعا اظطراریه.من از بچگی عاشق دختر عمم هستم.ولی هیچوقت بهش نگفتم و اصلا بروز ندادم.راجب علاقه اون نمیدونم.ولی یه بار تو بچگی سر سفره که مامان وبابامم بودن بهم گفت دوست دارم.تو فامیل ما همه دخترن و اینکه هیچکدومشون مثل اون بامن رفتار نمیکنه.منم همینطور.مثلا چند بار واسم کادو گرفته. کتاب و عطرو ادکلن گرفته واسم.وقتی میرم خرید اگه خونه ما باشه یا باهم یه جا باشیم میگه صبر کن باهات بیام باهم بریم.بعدش وقتی تو خیابون میریم با خجالت و آروم دستمو میگیره.یا میاد بازو هامو لمس میکنه. خیلی علاقه به لمس من داره.ازم تعریف میکنه اومد شونه هامو گرفت وگفت باید دانشگاه قبول شی.بهم اهمیت میده.مثلا اگه کلاس داشته باشم ازم میپرسه چه کلاسی داری؟وقتی خوابم میاد بالای سرم منو از خواب بلند میکنه. میاد تو درسام بهم کمک میکنه میگه بریم تو اتاق درس بخونیم باهم. اگه خواهرش بهش میوه میده ترجیح میده من بدم و میگه نیمام بهم میده.میاد با من عکس دوتایی میگیره.وقتی یه جا میشینیم هز از گاهی بعم زل میزنه و نگام میکنه. نمیدونم شاید علاقش به من خواهرانه باشه یا چی.الان من سال آخر دبیرستانم اونم میره دانشگاه از من ۲ ،۳ سال بزرگتره و مشکلی با این ندارم.ولی چند وقتیه خیلی با گوشیش ور میره و این عدات رو از قبل هم داشت.ولی مثلا بیوگرافیش تو اینیستا با یه پسر یکیه.استیکر قلب آناتومی و رعدوبرق و خون.چندبار احساس کردم که با گوشیش رفت دستشویی یعنی تقریبا مطمئنم.ولی با این وجود مث گذشته خودش باهام میاد خرید ، دستممو میگیره.بعد خرید هم گفت بیا این بازیو نصب کنیم باهم دیگه بازی کنیم.ولی من گفتم چون درس دارم نمیتونم بمونه بعد کنکور.بنظرتون چیکار کنم.خیلی دوسش دارم.وقتی بهش فکر میکنم دیوونه میشم.اشک تو چشام جمع میشه.حتی اگه اسمشو بشنوم.ولی حس میکنم با یه پسر تو اینیستا میخواد وارد رابطه بشه یا شده.جلوی من هی به شوهر عمم میگفت دنبال یه مورد خوبم.نمیدونم به در میگفت تا دیوار بشنوه یا ..الان چیکار کنم.چون درس دارم امسال کنکور میدم نمیتونم کاری کنم.اونم تهران زندگی میکنه.عیدی،چهارشنبه سوری، شب یلدایی،تابستونی بشه میان.شمارشم ندارم.میترسم بره.مهم اینه که اون خوشبخت بشه.ولی خب دلم خیلی میشکنه.چیکار کنم؟؟.توروخدا کمک کنین.ابراز علاقه کنم ؟چی بگم؟چیکار کنم؟اونم منو دوس داره یا نه؟ممنون میشم جواب بدین.