سلام خسته نباشید
سوال بنده در مورد این هست ک
من ۱۸ سالمه و نزدیک ۷ ماه هست ک با یک دختر ک یک سال از من بزرگتره رابطه دارم و خب خیلی هم دیگ رو دوست داریم اما اون در یک شهر دیگ زندگی میکنه و ما دیر ب دیر همو میبینیم ب دلیل مسیر طولانی ک بین مون هست و خانواده دختره ک نمیزاره دختره بیاد بیرون و مجبوره بهونه جور کنه و...اما خیلی همو دوست داریم یعنی تمام شرایط عاشقی رو داره و حتی قرار شد ۳ سال دیگ ک دانشگاه اون و سربازی من تموم شد ازدواج کنیم و ما درون یک گروه در داخل روبیکا آشنا شدیم اما الان مشکل اینجاس ک چند وقت پیش از عکس العمل های من مادر پدرم فهمیدن ک عاشق شدم و ازم سوال کردن منم راست حقیقت و تمام رو بهشون گفتند اما خب من مادر و پدرم خیلی مذهبی و سنتی اند و آداب و رسوم خاص خودشون رو قبول دارن برا همین بهم گفتند ک تو باید از داخل فامیل خودمون زن بگیری و این دختره اگ آدم خوبی بود داخل گروه با تو آشنا نمیشد و نمیومد قرار و...و میگ اگ بخای با دختره ازدواج کنی ما برای خواستگاری تو نمیآیم و خودت تنهایی برو خواستگاری و ازدواج کن و ما پسری ب اسم تو نداریم و حتی چندتا فامیل هامون هم گفتند بیرون شهر دختراش خوب نیس و هرکی گرفته ب طلاق کشیده شده و بی ذات اند از این حرفا الان من موندم چیکار کنم دختره رو دلی دوستش دارم و اونم از رفتارش و گفتارش بروز میده ک دوستم داره ولی حالا دختره بزارم کنار یا خانواده نمیدونم میش راهنمایی کنید ؟