با سلام من یک پسر 31 ساله هستم زمانی که در دبیرستان بودم بچه زرنگی بودم نماز شبم به موقع میخوندم درسم به جا خلاف نمیدونستم چیه و کارهای زشت .. تا این که پیش دانشپاهیم تموم شد پرستاری یزد قبول شدم نرفتم چون میخواستم پزشکی قبول بشم و پیشرفت کنم اما بدبختی من هم از همین جا شروع شد با پسر دایی شر داشتم اشنا شدم من با دوستان دیگه ولگردش اشنا کرد من سال ها از راه به در کردند 11 سال از زندگیم نابود کردن با کارهایی مثل دختر بازی و درس نخوندن و نماز نخوندن و بدبختی و هر کار زشتی که بگید .. الان بعد از 11 سال فهمیدم و سرم به سنگ خورده پشیمون شدم و توبه کردم میخوام دوباره درس بخونم تا چند وقت پیش داستان یوسف پیامبر خوندم سال ها زندان مونده بعد پیشرفت کرده و هزاران داستان زیبای دیگه ....
حالا بعد از 11 سال میخوام دوباره کنکور بدم و بشم پروفسور توفیقی که بعد از 14 سال چوپانی شروع به درس خوندن کرد
ولی یک عیب اینجاست زن داداش هام و بقیه من مسخره میکنن تو پیرمرد الان میخوای کنکور بدی بدبخت بیچاره و هر تیکه ای که شما بگید میگن بهم
ولی من تصمیم گرفتم کنکور امسال شرکت کنم هر طور شده رتبه عالی بیارم
تو رو خدا کمکم کنید کسی ندارم جز یک مادر پیر
در ضمن من سهمیه 25 درصدی هم هستم حالا میخواستم کمکم کنید ایا واقعا این قدر پیرمرد و رنجور شدم به خاطر حرف هاشون دچار بیماری ای بی اس یا همون سندروم روده تحریک پذیر شدم
لطفا کمکم کنید من میخوام زندگی نو بدون دروغ و حقه بازی و گناه داشته باشم چیگار کنم راهنماییم کنید روانی و مذهبی
این هم ایمیل من لطفا جواب به ایمیل من بفرستید : hesabehazfshodeh@*****.***