خانم متاهلی هستم ۳۳ ساله دارای ۳ فرزندکه دو پسر ویه دختر و تحصیلات لیسانس و همسرم ۴۵ ساله خیلی خوب
دیگه از این زندگی خسته شدم تا حالا چند بار تصمیم گرفتم که خود کشی کنم ولی نتوانستم.بیشترین مشکل من در زندگی با فرزندانم هست دیگه اعصاب ندارم اصلا حوصله ندارم ببینمشون خیلی باهم دعوا میکنند مخصوصا پسر بزرگی که ۱۶ ساله هست وخیلی پرتوقع و همش ناراضی
از وقتی که به دنیا اومده من رو داغون کرده یا مریض بوده یا همش قهر کرده
با اینکه همیشه بهترین چیز ها رو برای اون خواستیم همیشه ناشکر و بغض کرده هست روزی صد بار با خواهر و برادر کوچکترش دعوا میکنه خیلی موزی هست و خیلی بی عرضه و غیر قابل تحمل
می خوام خود کشی کنم تا دیگه صداشونونشنوم راحت شم بمیرم دیگه خسته شدم واقعا به آخر خط رسیدم .دیگه کار به جایی رسیده که بهش میگم ایشالا یا تو بمیری من راحت بشم یا من بمیرم از دست تو راحت بشم.آرزوی مرگ دارم