من دخترم و ۱۳ سالمه ( تقریبا ) مادر من بخواطر بیماری دیسک گردن نمی تونه کارهای خونه رو انجام بده و من مجبورم اینکارهارو انجام بدم البته در بعضی از قسمتها مانند شستن قابلمه ها و جارو برادرانم کمکم می کنن اما مشکل من این نیس مشکل من این هستش که مادرم داعم غر می زنه داعم سر من داد می زنه و داعم به من فحش می گه دوستام ترکم کردن و همیشه از کلاس اول بچه های مدرسه منو مسخره می کردن و الان واقعا نمی دونم باید چیکار کنم یه مدت می خواستم سمت مواد برم اما کسی رو نداشتم که برام مواد جور کنه برای همین به فکر خودکشی افتادم اما الان اومدم ببینم می تونم مشکلمو حل کنم یا نه و اگر مشکلم حل نشد مجبورم یا از خونه فرار کنم یا خودکشی کنم تا الان سختی کشیدم دیگه بسمه جدیدا وقتی می خوام گریه کنم برای اینکه کسی صدام رو نشنوه دستم گاز میگیرم و بشتر وقتا استرس دارم اما نمی دونم استرسم از چیه یهو تند تند نفس می کشم و قلبم تند می زنه از همه چی می ترسم و نمی خوام با کسی حرف بزنم می خوام تنها باشم همین ولی بقیه نمی زارن و من اذیت می شم