سلام پسر من 16ساله بود که پدرش بیمار شد قبل اون یه پسر آروم و مذهبی بود امااون ازفرصت استفاده کرد و مدام از خونه فرار میکرد با یه دختر هم دوست شده بود تحت تاثیر این رفتارها تحصیلش رو رها کرد بعد از مدتی به اصرار خودش براش مغازه باز کردیم که هر دوبار تمام سرمایش رو به باد داد و مدام توی مغازه قرص ونوشیدنی مصرف میکرد یادختر میبرد و صاحب مغازه میفهمید بیرونش میکرد مدام سعی کردیم با صحبت و مشاوره مشکل رو حل کنیم اما نشد تا اینکه یه روز فرار کرد و رفت خارج ماازش بی خبر بودیم تقریبا 21سالش بود بعد مدتی برگشت مدام اذیت میکرد ترامادول مصرف میکرد ناخناش رو نمیگرفت و فکر میکرد که شبیه ببر میشه تا اینکه این اواخر با هیچ کس سازگار نبود نه پدر نه من و نه خواهرش تا میرفتیم بیرون خونه رو زیر و رو میکرد تا اینکه یه روز گاوصندوق رو خالی کرد سعی میکرد صحنه سازی کنه که دزد زده اما پلیس هم گفت کارخودشه اما ما به روش نیاوردیم سرکار نمیره اما سربرج میاد میگه حق من رو از یارانه و حقوق بدید بابام بره ارث پدریش رو بگیره یا برامن وام بگیرید خجالت نمیکشید میگید پول نداریم؟ همین چند شب پیش ما خونه بودیم که یه دختر آورد برد اتاقش میگیم چرا همچین میکنی اگه میخوای ازدواج کنی ما پا پیش میذاریم میگه نمیخوام اگر هم بخوام من خانواده ندارم خودم میرم لطفا راهنمایی کنید