سلام .یک پسر 16 ساله هستم. پدر و مادر احترامشان واجبه هست ولی بعضی اوقات آدم رو با رفتارشان عذاب می دن . من مشکلم با مادرم این هست که راز دار نیست و هر اتفاقی که برای من می افته تو جمع های فامیلی یا پیش آشنا ها می ره تعریف می کنم و چندین بار هم بهش گفتم دوست ندارم بگی می گه دیگر نمی گم ولی باز دوباره همون رفتارش رو تکرار می کنه و اینکه مادرم خیلی من رو با بقیه مقایسه می کنه و مشکلم با پدرم بسیار بیشتر هست پدرم از اینکه غرور من رو بشکنه تو جمع خیلی لذت می بره قیافه من رو مسخره می کنه من رو اصلا درک نمی کنه همش مقایسه می کنم همش من رو تو جمع خرد می کنه برا همین جدیدا باهاشون بیرون نمی رم به عنوان مثال یک بار پسر عموم جر و بحث کردیم پسر عموم بهم فحش داد و روم آب دهن انداخت بعد پدرم از اون حمایت کرد یا به عنوان مثال به هر کی اجازه می ده درباره من بد گویی کنند به من القاب حیوانات رو می ده همش می گه بی عرضه هستی همش به خواهرم بها می ده و همش از اون حمایت می کنه اگه خواهرم با من جر وبحث کنه اگه حق با من باشه اما حق رو به اون می ده ولی حاضرم قسم بخورم که من بیشتر از خواهرم به پدر و مادر احترام می ذارم ولی نمی دونم چرا همش از خواهرم دفاع می کنند همه این موارد که گفت مال من هست هیچ وقت شخصیت خواهرم رو خرد نکردن یا راز هاش رو فاش نکردن نمی دونم واقعا چی کار کردم که با من اینطور برخورد می کنند اینکه جلو دوستام یا بقیه شخصیت من رو خرد می کنند وقعا ناراحت می شم حتی بعضی اوقات تو خونه باهاشون هماهنگ می کنم که فلان چیز رو نگین ولی باز میرن تو جمع می گن یا اگه یک کاری رو بلد نیستم جلوی جمع من رو به تمسخر می گیرن و می خندن و می گن برات متاسفم فلان چیز رو بلد نیستی من مشکلم این هست که جلو جمع فامیل و آشنا و یا غیر آشنا این کار رو می کنن ولی اگه همین رو تو خونه بهم محترمانه گوشزد کنن من مشکلی ندارم واقعا دیگر نمی تونم تو فامیل یا جایی برم حس می کنم آبروم رفته بار ها هم بهشون درباره این چیز ها بهشون گفتم ولی باز این رفتار رو تکرار می کنن حتی دوست دارم خودکشی کنم از زنگدگی کردن ناامید شدم واقعا موندم چکار کنم شما می گن چی کار کنم ببخشید طولانی شد ممنون فوری پاسخ دهید .