سلام من یه دختر چارده سالم،،،
من زندگی بدی ندارم و ناشکریم نمیکنم ولی همیشه از درون داغونم
خیلی احساس تنهایی میکنم و خودمم نمیدونم واقعن چی میخام
من درسم خوبه و تیزهوشان درس میخونم و اگه خودستایی نباشه باهوشم
ولی نمیدونم واقعن چیکار کنم
احساس میکنم هیچکس دوسم نداره
خیلی خیلی تنهام
خونواده اصلن بهم اهمیت نمیدن و کسی نیست درکم کنه
خیلی دلم میخاد یه دوست بزرگتر از خودم داشته باشم که منو بفهمه و واقعن درکم کنه
چندبار فکر خودکشی به سرم زده ولی هربار که میخام اینکارو بکنم با خودم میگم شاید امیدی باشه
ولی واقن دارم امیدمو از دست میدم
وقتی تو دنیا هیچکی دوست نداشته باشه و خیلی تنها باشی دیگه امیدی نمیمونه
و واقن روی یسری حرفا حساس شدم
مثلن اونروز یکی از همکلاسیام که کراشمم هست بهم گفت دلش برام تنگ شده و من خیلی عرق کرده بودم و نمیدونم چرا واقن اینجوری شد
دوس دارم یکی باشه که دوسش داشته باشم و هروقت ناراحت بودم به اون فکر کنم و امید بگیرم و بتونه درکم کنه......و فکر میکنم با کمترین محبتی خوشحال میشم
من گدای محبت نیستم ولی واقن نیاز بع کسی دارم که بفهمتم
من دوس دارم همش اشک بریزم
و به خودم بگم گریه کن وقتی هیچکی تورو نمیبینه دیگه گریه کردن یا گریه نکردنت فایده نداره
خیلی ناراحتم و نمیخام زندگیم اینجوری پیش بره
لطفن کمکم کنین