سلام من 18 سالمه و 8 ماهه که نامزد کردم نامزدیمون ب صورت سنتی بود و من قبل ایشون رو ندیده بودم ایشون خودشون رو خیلی درگیر کار کردن و من واقعا تو این مدت عاشقش شدم ما هفته ای یبار همو میبینیم و این برای من سخته دلم براش تنگ میشع هر وق باهاش خواستم حرف بزنم میگه ک تو درک نمیکنی من بخاطر زندگیمون انقد خسته میکنم خودمو خب درک میکنم ولی اصلا برام وقت نمیزاره تا وقتی بهش توجه نکنم اونم توجه نمیکنه قهر کنم باهاش بدتر از من قهر میکنه و همیشه مجبور میشم تموم دلخوریامو خودم حل کنم و این باعث شده کم کم عادت کنم ب وضعیت نبودنش