سلام. سوالم در مورد رفتار والدین مخصوصا مامانم نسبت به خودم (دختر هستم)هست. واقعا دیگه از رفتارش خسته شدم و داره روانیم میکنه. جوری باهام حرف میزنه و برخورد میکنه انگار ۱۴سالمه. من ۳۰ سالمه و مجرد و تحصیلکرده و شاغل نیستم. مامانم ۱۷ سال ازم بزرگتره ولی متاسفانه هیچگونه درکم نمیکنه تو خیلی مسائل. مثلا انجام روزانه کارهای خونه غذا پختن و تمیز کاری و غیره .هیچکدوم اینها انجامش برای من غیر ممکن نیست و راحت انجام میدم . ولی مسئله اینه که اصلا محبت کلامی و قدرداني و رفتاری نداره. که آدم دلش خوش باشه که کارها را انجام میدم برام لذت بخش باشه . نه اینکه عذاب آور. من ۱۰ تا کار انجام بدم و فقط یکی انجام ندم . جوری بد باهام رفتار میکنه و داد و بیداد و فحش میده که دیگه دلم نمیاد تو کار خونه انجام دادن مشارکت داشته باشم. که انجام ندم هم باز بدرفتاری میکنه ولی لااقل دل خودم خوشه که انجام ندادم و اینه. واین نکته را هم بگم که خودش هم کاری جز غذا پختن اون هم با منت انجام نمیده . و میگه تو هیچ کار نمیکنی . تو مسئولیت سرت نمیشه و فحش و .. منم فقط خود خوری میکنم و بعضی موقع ها هم به روش میارم که تو اصلا محبت نمیکنی و کاری انجام میدیم تشکر نمیکنی و میگه وظیفته و اینا. میگم لاقل محبت نمیکنی . دعوا هم نکن و فحش نده برمیگرده میگه حالا فحش میدم و حرفم را گوش نمیدی . با این حال که ظرف شستن . تمیز کاری . جاروبرقی و اتو کردن و ... من انجام میدم ولی بعضی موقع ها هرروز تمیز کاری نمیکنم . بخاطر همون درک نشدن و بددهنیش .
دیگه واقعا بریدم و متاسفانه رفتاراش بدتر هم داره میشه .
من چطور میتونم به مادری که دائم بداخلاقه و بارها بهم گفته ازت بدم میاد فقط بخاطر اینکه مثل کلفت دائم براش کار نمیکنم. محبتی تو دلم ازش مونده باشه؟
راهکاری هست؟
خودم امتحان کردم اونطوری که اون دوست داره کوزت باشی و کار کنی هم انجام دادم ولی اصلا به روی خودش نمیاره که یذره مهربونی کنه. وظیفه مسلمت میدونه انجام کارها را که اینطوری روح و جسم خودم فرسایش پیدا میکنه.
اینکه میگن مهر و محبت مادرها یه چیز دیگست کاملا دورغه
اینم اثباتش
جفت پاهام رو جراحی کردم و دوره نقاهتم طولانی بود. جوری مامانم هر کار میکرد سرم منت میذاشت که موهام تقریبا سفید شده که از بس حرصم داده.
همشم دائم میگه بچه های مردم بهترند.