سلام
الان که دارم اینو مینویسم
تو شرایط خیلی بدی هستم
به مرگ فک میکنم
پسر هستم ۲۵ سالمه
اسمشو نمیارم چون وقتی بهش فک میکنم دیوونه میشم
این جمعه که داره میاد قرار بود سومین سال مونو جشن بگیریم
از یه ماه پیش دیدم کلا عوض شده یه روز صبح پاشدم
هرچی هم بهش پیام میدم به زور داره جوابم رو میده
کلا سرد شده بود
گذاشتم بگذره شاید حالش بده
گفت یه چندروزی وقت میخوام
یه چند روز گذشت
بعد ازش پرسیدم قضیه چیه
بازم خودشو میزد به اون راه
هی میگفت هیچی نشده
تا به زور از زیر زبونش کشیدم
گفت که قضیه منو به خونوادش گفته اونا هم سخت مخالفت کردن
گفت که حالش بده
باید یجور درست کنه قضیه رو
گفت یه چندماهی وقت میخواد تا بتونه همه چی رو درست
اینو که گفت دلم گرم شد
گفتم شاید داره واقعا اذیت میشه
قبول کردم گقتم یه چندماهی صبر میکنیم اوضاع درست ش
یه هفته گذشت دیدم یه پیامم نمیده
اینجا بود که دیگه فهمیدم یجای قضیه ببخ داره
شبا خوابم نمیبرد
نمیتونستم قبول کنم
اخه یهو بدون هیچ مشورتی با من رفته گفته به خونوادش اونا هم در حدی مخالفت کردن که حاضره که یه هفته هم میگذره یه پیامم نده؟
ببینید
این ۲ سال
شاید حضوری سه چهار بار همو دیدیم به خاطر اوضاش سختگیری های خونوادش
یجوری همش پیشم بود تو این ۳ سال اصلا ۲۰ سال برام گذشته
از اون روزی که دیدمش تا همین ماه پیش قبل اون صبح که پاشم
نمیدونید که چجوری پیش هم بودیم همش
ثانیه به ثانیه بهم پیام میداد
اصلا یجوری تا همین ماه پیش میگفت که دوسم داره
که من دیگه قضیه رو تموم شده میدونستم
من انتخابمو کرده بودم دیگه قرار بود برم با خوادش حرف برنم
یجوری از وفاداری حرف میزد
ببین همین ۲ ماه پیش نمیدونید سر این موضوع وفاداری نمیدونبد چه دهنی ازم سرویس کرد
اولش که ده نفرو فرستاد که منو تست کنه
که شکی توش نیست از آزمونش سر بلند بیرون اومدم
اصلا حواب هیچکدومو ندادم
خیلی خوشحال شده بود
تازه اینجا تهش نبود
تو همون روز که تست کرد منو
خواست که برم همه برنامه هام اینستا واتساپ و اینامو رو گوشیش وصل کنم
اونم واس خودشو برام وصل کرد
که مثلا این کارمون وفاداریمون رو ثابت کنه
حالا بگذریم
گریم گرفته الان وقتی به این حد از سنگدل بودنش فک میکنم
خلاصه یه هفته شد پیام نداد بعد کل اکانت هاش که رو گوشیم وصل بود
فهمیدم یه چیزی شده
شبا خوابم نمیبرد
اصلا هیچی رفناراش درست نبود انگار دروغ میگفت
خلاصه الان نمیگم چجوری و چرا و چطوری
فهمیدم که بهم خیانت کرده
ببین نخوام الان تو نظرات بگین نمیدونم شاید داری اشتباه میکنی از کجا میدونی
فقط در حد که بگم صد درصد این که داره خیانت میکنه برام ثابت شده
حتی از اینکه با چشای خودمم ببینم بیشتر
بعد رفتم هفته پیش
یجورایی غیر مستقیم بهش گفتم قبول نمیکنه
گردن نمیگیره باز با عصبانیت جوابمو میده میگه که دارم تند میرم
میگه همون قضیه هست که بهم گفتم شرایطم بده نمیتونم باشم
اگه بخوام شدت رابطمونو اهمیت دادنو دوست داشتنو بگم اگه یه ماه پیش به قبل ۱۰۰ بوده الان دقیقا ۱ حتی کمتر
دیگه دیروز زدم به سیم اخر رفتم همه چیزو گفتم بهش
بازم گردن نگرفت
گفت که ازم ناراحت شده
الانم نمیخواد دیگه باهام حرف بزنه هروقت هم موقش شد منو بخشید میاد
الان فقط میخوام بدونم چیکار کنم
فراموشش کنم؟
سه سال وقت کمی نیست
اصلا به نظرتون چطوری تونسته
چطوری تونسته اینکارو بکنه باهام
چطوری تونسته..........
ببینید الان نمیخوام اینارو بشنوم که ارزشش رو نداره و اینا...
که خودمو اذیت نکنم
من چجوری اصلا باید فراموشش کنم
چجوری ببخشمش
تا کی باید اینجوری تلف بشم
این زخم تا ابد باهامه
من دیگه چجوری میتونم به یکی اعتماد کنم
وقتی کسی که بیشترین اعتمادو نسبت بهش داشتم اینکارو میکنه
چحوری روش میشه الان گردن نمیگیره
چجوری میتونه انکار میکنه
اصلا باورم نمیشه که خودشه که داره اینارو میگه
حتی طرف هم میشناسم
فهمیدم که دزدی فقط بانک زدنو اختلاص و اینا نیست
اینم دزدیه.........
شدت ناراحتی و داغونیم مطمعنم هرچی هم بگم با نوشته نمیتونین متوجه بشین
فقط اومدن اینارو اینجا بگم که خالی بشم
b