میدونین این روزا خیلی فک کردم
دیدم واقعا دنیای عجیبیه.......
یه نفر از صب تا شب منتظر اینه که اون بهش پیام بده
ساعت ها میشینه و فقط به آنلاین بودنش نگاه میکنه
آرزوش اینه که یه سلام ازش بشنوه
اما اون داره راحت زندگیشو میکنه....
واقعا من نمیتونم همچین کاری با کسی کنم...
دلم شکسته....نمیدونم تا کی دیگه میتونم خوب بشم...
این اتفاق باعث شد خیلی چیزا رو بفهمم........
اینکه یکی صدبار- هزار بار گفته که دوسم داره. باور نکنم
اینکه هر روز.تو هر لحضه میگه که بهم اعتماد کن....اعتماد نکنم
۳ سال این حرف ها رو شنیدم.
من پسرم الانم ۳۰ سالمه ....کل زندگیم قبل از این یا هر کسی نرفتم...
صبر کردم برای آدم درست.... همه دوست داشتمامو الکی به هر دختری خرج نکردم....نگه داشتم برای کسی که واقعا دوسش دارم.. تو زمان مناسب بتونم با آدمی که دوسش دارم باشم..
ولی میدونین سه سال هر روز ازم قول میگرفت که باهاش بمونم .....
اخرشم خودش رفت....
فهمیدم اعتماد کردن به ادما سخته.....اعتماد چیزی نیست که با حرف بدست بیاد
۳ سال؟ حتی ۳۰ سالم بشه نباید به آدم اشتباهی اعتماد کرد ..
من هر کاری که میتونستم انجام دادم....قبل این که بره...بعد اینکه بره..
هرچیز میخواست با من داشت.....ولی من فقط خودشو میخواستم....
هزار بار التماسش کردم...
جلوش گریه کردم.....
ولی فهمیدم کسی که میخواد بره......تصمیمشو گرفته ......
هر کاری هم کنم.....نمیمونه.......
هر چقدرم تلاش کردم....دیدم داره از رفتارم ایراد میگیره...
داره منو مقصر میدونه....این کارش هم باعث شد...خودش با این طرز فکر بتونه خودشو قانع کنه.......هم من فکر کنم که من خرابش کردم.....که داغون شم....
ولی میدونین چی برام عحیبه....چجوریه این دنیا.....
هم خودش اینو میدونه...هم من...
که اشتباه از اون بوده....اون دروغ گفته....اون من رو بازیچه خودش کرده سه سال.....اون دلم رو شکسته.....اون رفته.....
ولی باز اونی که گفت ببخشید من بودم...اونی که معذرت خواهی کرد من بودم...هنوزم اگه بیاد..میکنم...
فرق من اون این بود
من حرفای قلبم رو بهش میزدم و به آینده باهاش فکر میکردم
اون حرفامو به شوخی گرفت و داشت تفریح میکرد
هنوزم دوسش دارم. هنوزم برگرده میخوامش...هنوزم راستش منتظرم....
چون عاشقشم...
ولی دیگه کاری نمیکنم...
دیگه هرچی تلاش کردم بسه
فراموش که نمیشه هیچوقت...هرکی هم گفته فراموش میشه...الکیه
داستانش برای همیشه یجا تو قلبم هست .....
ولی حق من این نبود......
من فکر کردم با آدم درستی هستم
۳ سال داشت نقش بازی میکرد....
دیگه نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم........
دیگه نمیتونم .....
فقط یه سوال داشتم
چجوری میشه؟؟؟ که سه سال.......اینکارو باهام بکنه بعد راحت بره
این شکستن دل بقیه یعنی انقدر آسونه؟؟