سلام من دخترم ۱۹ سالمه و تک فرزندم. وقتی ۱۵ سالم بود پدرمو از دست دادم. مادرم * مشکل روانی داره اسمش هست ب همه چیزو همه کس مشکوکه ب همه تهمت میزنه و ب هیچکس اعتماد نداره حتی من ک دخترشم حتی بابام ک شوهرش بود ب همه تهمت میزد و حتی ب فامیلای بابامم * تهمت ناموسی زد و رو حرفشم موند برا همین خانوادگی کات شدیم از فامیلای پدری. خیلی سخته خیلییی سخته من همش میگم عب نداره مریضه ب دل نمیگیرم ولی بعضی وقتا دیگه نمیکشم میزنم زیر گریه دیوونه میشم میگم چرا باید سرنوشت من اینجوری باشه از همه بدتر مامانم میره همون تهمتایی ک بهم میزنه رو ک از دید خودش واقعیت هستن ب همه میگه و منو خراب میکنه درحالی ک من کاری نکردم ولی بقیه حرف اونو باور میکنن و نمیدونن مشکل داره. اون قبول نمیکنه ک مریضه و دکتر نمیاد ب من میگه توهم مثل پدرتی میخوای بگی من دیوونم. من خیلی دس تنهام نمیدونم چیکار باید بکنم از طرفی فکر میکنم ک وقتی بزرگ شم ازدواج کنم قراره اون آدم و خانوادش از تیر تهمتای مامانم در امان نباشن واقعا اذیت میشم و دوست دارم حل بشه ولی نمیشه. منو مامانم رابطه ای ک همتون با مادرتون دارید نداریم. مامان من خیلی عجیبه نزدیکش ک میشم بقلش کنم میگه برو کنار الان سم میپاشی تو صورتم میخوای بکشی منو شبا ک میخوابه درو قفل میکنه رو خودش ک من یوقت شب نرم تو خواب کاری ب سرش بیارم خیلی اوضاع خراب و طاغت فرساس. پدرم ک فوت کرد مادرم اینجوری حساب کنید منه ۱۹ ساله چقدر کمبود محبت از جانب خانوادم دارم. چند سال پیش یکی از اقوام مادری ب من دست درازی کرد و من این موضوع رو پنهون نذاشتم ولی اونا گفتن توهم مثل مامانت تهمت میزنی و حرفمو باور نکردن ینی تا آخر عمرم هرچی بگم هی میگن نه تو تهمت میزنی مثل مامانت و فک میکنن منم مریضم منم سه سال پشت کنکور موندم و نمیتونم با آرامش درس بخونم فکرم خیلی درگیره حس پوچی بدبختی بی هدفی و صد هزار بار فکر خودکشی ب سرم زده... تروخدا بگین چیکار کنم