سلام خسته نباشيد
مدت 3ماه و نيمه که موضوعي زندگي من و خانوادم به هم ريخته.حرف يک دعانويس تمام زندگي منو گذاشته رو هوا.
سه ماه قبل يه نفر که خودشو سيد معرفي کرد و دوست يکي از آشناهامون بود تو زندگيم پيدا شد من تو يه شهر ديگه زندگي ميکنم و پدرمادرم جاي ديگه.
من و شوهرم دعوا و بحث زياد داشتيم.مادر من و خاله ام رفتن پيش اين دعانويس براي اينکه زندگي منو بسازن.
دعانويس اسممو شنيد گفت بگين بياد دوتا طلسم سنگين داره که شوهرش و مادرشوهرش انجام دادن يکي طلسم معشوق و بي تابي يکي هم طلسمي که براي نذاره لحظه اي از خودش دور بشي و اگه دور بشي ديوانه بشي.
با اين حرفها من اومدم شهر خودم و رفتم پيش دعانويس و طلسم برام اورد و گفت ستاره بخت شما باهم جور نيست تمام بدي هاي شوهرمو گفت
گفت هرچي زودتر ازش طلاق بگير و تو بختش يه زن دوم هم هست.و تو زندگيت ادامه نداره و اخرش طلاقه.ا
لان جدا شو.سر اين حرفها 3ماه دور از شوهرم موندم خونه پدرم و چندباري اومد و بعد سه ماه قسمش دادم و گفت تهمت ميزني و يکي ميخاد زندگيمون خراب کنه.
بعد از اون عيد امسال رفتم خونه خودم تا ديروز که مادر و پدرم گفتن دعانويس ميگه شوهرت اعياشه و زن مياره سرت و بايد طلاق بگيري بابام به شوهرم زنگ زد و گفت بايد بيايي تموم کني.من بازم نميدونم تصميمم درسته يا علط