سلام وقتتون بخیر نمیدونم از کجا شرو کنم فک میکردم هیچوق عاشق نمیشم ولی بعدایکه درسم تموم شد تنها بودم تنهاتر شدم رواوردم ب فضای مجازی بایکی اشنا شدم کم کم بش دل بسم قرار شد بیاد خواسگاری ولی خونوادم قبول نکردن گفتن راه دوره معلول بود ولی من میخواسمش از ت دلم چرا نشد دلم خونه الان خیلی تنهام نمیخوام مال یکی بشم ک نمیخوامش دلم میخواد بایکی دردودل کنم خونوادم هسن ولی باوجود اونا بازم تنهام افسرده شدم همش کارم شده گریه دلم پره از زندگی خسته شدم هیچ انگیزه ای واسه نفس کشیدن ندارم دلم میخواد زود برم پیش خدا برام دعا کنین نمیخوام ای زندگیو ادامه بدم از جونم سیر شدم از خودم بدم میاد هرچی خواسم ازم دور شده ب هیچ کدوم از ارزوهام نرسیدم