سلام ببخشد من یه دختر ۱۸ ساله هستم اهله شیراز من تو بگیم داییم بهم تجاوز کرد اونم چند بار اما خداروشکر مشکلی برام پیش نیومد تاابنکه بزرگ شدم و جلو دارش بودم من زیاد خوشم نمیاد مامانو بابام محبتم کنن بغل اصلا بوس اصلا خوشم نمیاد زیاد خیلی وقتا هم با عقایدم مخالفن حتی اگر درست باشه رازه تجاوزمم فقط پسر داییم میدونه بهش اعتماد دارم خیلی پسر خوب و راز داری هست باهاش هر روز چت میکنم من رشته تجربی هستم و ساله أخرمه دو سال درگیره اضطراب و استرسی بودم کع ناخواسته وارد زندگیم شده بود زندگیمو خراب کرد کارم شده بود گریه الانم افسردگی شدید گرفتم دارو میخورم اما نمیدونم خوبه خوب نیستن خدارو شکر فقط استرسم کم شده اما نمیدونم نیاز به محبت دارم دوس دارم تو بغل یه پسر باشم تا خانوادم مخصوصا پسر داییم خیلی دوس دارم باهاش تنها باشم باهاش رابطه داشته باشم خیلی نیاز دارم هم اما نمیشه ذهنمم همش درگیره این روابطه عاشقانه هست چیکار کنم این حالم عوض بشه انقدر دنباله این چیزا نباشم خواهش میکنم جوابمو بدید