من متأسفانه از دوران دبیرستان به علت استرس و اضطراب کنکور و رقابتهای منفی که توی مدرسمون بودو با دوستم همش سر درس دعوام میشد از همون موقع استرسی شدم، همین دوستم هم ک بهم استرس میداد تو مدرسه ازش جدا شدم و رفتم با یکی دیگه، با اونم ک رفتم همه * بچه های کلاس باهاش بد بودند و من خیلی از این امر ناراحت بودم ک باچنین شخصی دوست شدم از همون موقع خیلی غصه خوردم و میگفتم این عاقبت اون دعواهایی بود ک با اون دوست قبلیم میکردم، از همون موقع خیلی ناراحت بودم و همش فکر میکردم هر کاری بکنم تقصیر منه وخودم رو سرزنش میکردم، تا اینکه دانشگاه علوم قرانی قبولل شدم چون از قبل هم دچار این حالات بودم وقتی اومدم اینجا، تو امور دین هم دچار وسواس و اضطراب هستم،بعد تو کانالهای ایتا هم ک در رابطه با مزاج ها صحبت کرده بود فهمیدم مزاجم رفته رو ب سودا، از اول ماه رمضون همین الان هم رفتم دکتر طب سنتی برام یک جوشانده نوشته ولی بازم دچار اضطراب و وسواسم، ب طوری ک وقتی تو گروه های دانشگاه صحبت میکنم همش استرس میگیرم وهمش احساس میکنم دارم اشتباه میکنمو میگم عاقبت این کارهام رو حتما بعدا میبینم در صورتی ک بچه های دیگه اصلا این طوری نیستند، من چون از دبیرستان این استرسها رو داشتم تا الان برام مونده و اینجوری شدم