سلام دوستان من یه دختر 25 ساله ام و باورم نمیشه به این مرحله رسیدم که یه روزی مشکلاتمو اینجا بنویسم و تو سن 25 سالگی کسیو ندارم باهاش حرف بزنم احساس میکنم به کمک نیاز دارم من به شدت دچار حس تنهایی شدم و همش گریه میکنم بی دلیل و بخاطر بی رمق بودن و بی حوصله بودن نمیتونم خیلی از فعالیت ها مثل باشگاه یا کارای پایان ناممو انجام بدم، اصلا به خودکشی فکر نمیکنم اما واقعا دلم میخواد به طبیعی ترین روش ممکن زندگیم تموم شه چون انگیزه ای برای ادامه دادنش ندارم
من تا 2 سال پیش زندگی نرمالی داشتم یعنی تقریبا نرمال، نوجوون بودم که پدر مادرم از هم جدا شدن و اسیب شدیدی بهم وارد شد اما بعد از رفتن به دانشگاه و بالغ تر شدن با این قضیه کنار اومدم دوستای زیادی داشتم و هم تفریحات و درس و مسائل دوستانه یا عاشقانه نرمال اما دو سال اخیر هرکسی که توی زندگیم داشتم از دست دادم به هر نحوی ، مشغله زندگی ، مرگ مهاجرت دروغ و خیانت ، کم کم دوستام و اطرافیانم کمتر از 5 نفر شدن تا الان که واقعا هییچکسو ندارم. و این حس تنهایی برام کشندس چون من به شدت روحیه شاد و سرزنده ای داشتم و الان واقعا حس پژمرده شدن میکنم و وقتی یادم میاد قدیما چقدر حالم خوب بود به شدت حالم بد میشه الان واقعا توانایی ایجاد روابط دوستانه جدید یا رابطه جدیدی ندارم ، پیشنهاد شما چیه؟؟؟