من دخترم مدتی دچار افسردگی شدید شدن بعد مرگ پدرشان حدود 8 سال هرشب گریه بخاطر همه چیز . نوسانات خلقی زیاد و پرخاشگری انفجاری . ایشون 30 سالشه متاهله بچه داره عاشق شوهرشه زیاد . نمی رفت روانشناس تا بزور رفت گفتن دفتری بر دار تمام فکرای روزانه ات رو بنویس اینم رفته از همه چیز از تنفراتش نوشته کلی برگه نوشته حتی . ایشون در قسمتی از اون برگها جاهایی اشاره کرده به خواستگاری که داشته کلی داستان عاشقانه براخودش نوشته .داستانهای عجیب و غریب راجب اون. عجیب اینه اون خواستگار و اصلا راه ندادخونه حتی همکلامم نشد باش کاملا جواب منفی بهش داد حتی گفت این چیه دیگه . من مطمعنم 1 درصدم راضی نبوده و چیزهایی که نوشته اتفاق نیفتاده. شوهرشو خوش انتخاب کرد بعدش عاشق شوهرش شد الانم عاشقشه. الان میگیم اینا چیه نوشتی میگه نمی دونم میگیم نظری داشتی به اون میگه نه. حتی همزمان تو اون برگها راجب شوهرش یه جا بد گفته چند جا عاشقانه شدید نوشته. لطفا راهنمایی کنید این چشه . خیالبافی است روانپریشی است چیه . بردیمش دکتر گفتن افسردگی شدید داره . صدا تو گوشش میشنوید میگه الان که دارو میخورم صداها رفتن . آقای دکتر تو افسردگی شدید داریم موردهای اینجور ؟ تو برگه های آخریش نوشته من جدیدا فلان کار خطرناک و کردم آیا میشه نکرده باشه و خیال کرده .خودش میگه نکردم اما ما می ترسیم انجام داده باشه. شوهرش کمی بو برده کلی ناراحته آیا حرکت دختر من خیانت محسوب میشه لطفا توضیح کامل بدید نشون شوهرشم بدیم