سلام من دختری۱۳ساله به نام غزل هستم که بابام پارسال واسه تولدم گوشی خرید .
بعد از چند ماه یه برنامه نصب کردم به نام .... اون بر نامه یه پسره به اسم ..... بهم پیام داد............. بعد باهم دوست شدیم خیییییییییلی هم رو دوست داشیم ودارم اونو نمی دونم داره یا نه ولی بهم میگفت هیچ وقت فرافوشت نمی کنم .
بعداز یک ماه بابام فهمید اول شماره هادی رو بر داشت بهش زنگ زد هرچی فوش بود بهش دادوقتع کردبعد هم گوشیم رو شکوندهمچی تموم شد دیگه بابام برام گوشی نخرید دیگه صدای هادی رو نشنیدم
هر روز با یاد اون میخوابم قبل از خواب بهم می گوفت شب بخیر دوست دارم خانومم ولی الان دیگه نیست بهم بگه
کلی برنا مه ریخته بودیم حتی اسم بچه هردوتامون دوست داشتیم بچمون دختر باشه اون میگفت اسمش باشه هستی من میگفتم نه شیما یادش بخیر
دیگه کسی نیست که با حرفاش آرومم کنه
هادی اگه نظرم رو دیدی جواب بده من هنوز به یادت هستم
راستی ۱۶ اردیبهشت تولدت بود تولد مبارت☹