من الان ۱۲ سالمه از ۷ سالگی تو سر مامانم خوندم داداش میخوام همش دوستام بهم میگفتن بدبخت میشی و.... اما گوش ندادم
الان داداشم ۵ ماهشه از وقتی به دنیا اومده پامو از خونه نمیتونستم بزارم بیرون فقط دیروز با خود داداشمو مامان بابام رفتیم پارک
امروز با دوستم قرار گذاشتم مجتمع تفریحی
اول موافقت کردن بعد بابام الان میگه باید مامانت بیاد
مامانم میگه بچه باید پیش بابات بمونه
بابام میگه من کار دارم
به مامانم میگم بزار مامان دوستم بیاد
میگه نه بهش اعتماد ندارم
همش میگن کنسلش کن کنسلش کن
بابا بخدا من از همون کلاس اول تا الان توی هیچ امتحانی حتی یک. نقطه هم معلم نذاشته همه بددن اشکال
مدرک انگلیسیمو گرفتم
هنوز دارم انگلیسی دو جا میخونم
روسی و المانیمو میخوام مدرک بگیرم
همیشه باعث سربلندی و افتخارشون شدم
بخاطر اینکه به قول همکلاسیام خرخونم هیچ کس باهام دوس نشده
بجز همین یکی که نمیزارن یبار هم باهاش برم بیرون تازه فامیلم هست
هیچ وقت حتی تو پارکینگ هم نرفتم
تو پارکینگ میرم زنگ میزنم به مامانم که مثلا طبقه اولم، الان پارکینگم، دارم برمیگردم....
این ایا خواسته زیادیه که با مامانمون بریم مجتمع تفریحی؟؟؟؟