مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

من بدجور عععععاشققققق شدمممم

876 بازدید
سوال شده اکتبر 22, 2020 در روانشناسی کودک و نوجوان توسط بی نام
سلام من دارممم روانی میشم من یکی رو دوست دارم ولی اون نمیدونه و من فقط حرفش رو شندیم و بهش حس داشتم حالا چند روز پیش که از نزدیک دیدمش  که دیگه دیوونه اون شدم
توراخدا بگین چه کار کنم
از اون روز تاحالا شب خوابم نمیبره روز و شبم یکی شده دیوونه اون شدم .
هفته دیگه سه شنبه هم دوباره از دور قراره ببینمش
وایخدا نمیدونم چیکار کنم
5 پاسخ
پاسخ داده شده اکتبر 22, 2020 توسط ahrj1382 حرفه ای (7,620 امتیاز)
چند سالته؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط Maedeh-zAkeri حرفه ای (360 امتیاز)
خخخخخخخخ ........
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط Maedeh-zAkeri حرفه ای (360 امتیاز)
امیرحسین آقا مگه احساس دوست داشتن سن و سال میفهمه؟
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط ahrj1382 حرفه ای (7,620 امتیاز)
قصد مسخره کردن نداشتم می خواستم نسبت به سنش حرف بزنم.
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط Mehdi حرفه ای (260 امتیاز)
درسته،سن و سال و جنسیتم مهمه
پاسخ داده شده اکتبر 22, 2020 توسط Maedeh-zAkeri حرفه ای (360 امتیاز)
سلام عزیزم

کاش قبل از این حس بدونی که اون حسش نسبت به تو چیه ؟؟...اونم دوست داره بهت علاقه داره یانه؟

اگه نمیدونی بهش دل نبند منم روزی حال تو رو داشتم ، اول تعریفاتشو شنیدم بعد که خودشو دیدم .....همه فکرم اون بود ....بعد یه مدت فکر میکردم منو دوس داره

بعد دو ماه خودش به من پیام داد....باور نمیکردم انگار رو هوا بودم .......خلاصه عشقش کورم کرده بود ....

بعد باعث شد هرچی میگه بگم چشم .......هرچی بگه قبول کنم که همین روزگارمو سیاه کرد

بعد از جدایی من و مجید شدم افسرده به تمام معنا ....اون پسر خوب و خوش اخلاق یه پسر بی آبروی سگ صفت بود ....که دختر و زن متاهل براش فرق نداش ...

خلاصه حواست باشه گول ظاهرشو نخوریو به تجربه تلخ من گرفتار نشی عزیزم

دوستارتو مائده❤❤
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط ahrj1382 حرفه ای (7,620 امتیاز)
با اینکه یه پسرم
اما خداوکیلی ما پسرا خیلی نامردیم(تقریبا هممون).برای همین با هر دختر هم صحبت میشم میگم به هیچ پسری اعتماد نکن.
دارای دیدگاه اکتبر 23, 2020 توسط بی نام
ممنون از صداقتت
دارای دیدگاه فوریه 22, 2021 توسط بی نام
برخلاف من :)
پاسخ داده شده اکتبر 22, 2020 توسط Mehdi حرفه ای (260 امتیاز)
سلام.من توی روستامون عاشق یه دختری شدم،فامیل دورمون از سمت پدرم،دختر دایی بچه های عموم میشد،اون۲۱سالشه و من۲۳سالمه،هر روز بهش فکر میکردم،از در خونه تماشاش میکردم،خونشون تازه ساخته بودن دو تا خونه اونور تر ما.خیلی عاشقش شده بودم.حتی بخاطرش گریه هم کردم
اما اون عاشق یکی دیگه بود،خلاصه گذشت و وقتی از روستا اومدیم




فراموشش کردم
الان اصلا بهش فکر نمیکنم
شاید بعضی اوقات،در حد یه دقیقه
میخوام بگم
دوری از اونی ک عاشقش شدی
بهتره،چون باعث میشه فراموشش کنی،
پاسخ داده شده اکتبر 22, 2020 توسط بی نام
هی دوست عزیز دست رو دلم نزار که همش خونه


منم کل جونی و نوجونیم رو با عشق و عاشقی گذروندم از دکتر فیزیوتراپم تا دکتر سونوگرافی و معلم و..  دیگه بماند پسر دایی و پسر خاله و غیره .


فقط خودم رو عذاب دادم و بس و زندگیم رو هم باختم مهم ترین سالای زندگیم و کنکور و.... رو از دست دادم منی که با معدل ۱۹/۹۰ اومدم تجربی به خدا دیپلمم رو با معدل ۸ گرفتم .


تورو خدا تو دیگه این کارا رو نکن ارزشش رو نداره به خدا ایندتو پای اینا بزاری .  نمیخوام فکر کنی منظورم عشق یک طرفه س . نه تنها عشق یک طرفه بلکه دو طرفه که ممکنه سرانجام نداشته باشه . بزار داستانای خودمو برات بگم من یه مدت کیست تخمدان داشتم و دارو مصرف میکردم و مجبور بودم گه زود به زود سونو بدم چون گاهی اوقات خون ریزی و اینا داشتم یه بار دکتر سونو که رفتم دکتره خیلی معروفه و مجرد مرد بود وقتی که داشت ازم سونو میگرفت دستشو کامل به بدنم میمالید حتی سینه ها مو هم لمس میکرد و خیلی پیگیر من بود اینجوری بود که دیگه اسم و چیزا مو میدونست و پیگیر شده بود حتی یه بار به شماره ایی که توی برگه برای بیمه نوشته بودم رو برداشته بود . یا معلمم رو بگم که زن و بچه داشت و سرکلاس بین این همه دختر به من زل میزد حتی دوستام هم بهم میگفتم موقعی که ترم اول نمراتمون رو خوندن به من نمره برگه ۲۰ داده بود و یه روز صدام زد تنها باهام حرف زد بهم گفت میخوام بهت یادگاری بدم برگه * امتحانمو که من سفید داده بودم رو کامل نوشته بود و برام ۲۰ زده بود . یا پسر داییم که شرکت پیمان کاری داشت و ۱۷ سال از من بزرگ تر بود چنان بهم زل میزد و توجه میکرد که همه فهمیده بودن عکس منو توی گوشیش داشت دروغ چرا منم واقعا دوسش داشتم و همیشه وحشتناک به خودم میرسیدم چون عاشقش شده بودم و توجه اون هم بیشتر دیوونم میکرد یه روز که شام خونمون دعوت بودن مادرش اینا اومده بودن بعد منتظر اون بودیم تا که زنگ زد پریدم پله ها رو رفتم پایین تا درو براش باز کنم در صورتی که میتونستم کلید رو بزنم تا خودش بیاد . همین که د رو باز کردم با خوشحالی و ذوق تمام بهش خوش امد گفتم بعد همین جور روبه روم وایستاد و بهم نگاه میکرد منم که داشتم از خجالت و شرم میمردم فکرش رو هم نمیکردم اینقدر برام سخت باشه که یه دفعه به خودش جرئت داد و منو بوسید  از طرفی خجالت میکشیدمو عذاب وجدان داشتم از طرف دیگه هم تو اسمونا بودم ولی چه فایده اونم از من سواستفاده کردو منو بدون هیچ دلیلی ول کرد و پارسال که توی شرایط سخت زندگیم یه عمل خطرناک رو انجام میدادم اون برای خودش نامزد کرد و لانم عقد و حتی کوچک ترین توجهی هم به من نمیکنه . و واقعا متاسفم برای خودم که اون همه توجه و عشق و علاقه رو صرف اون کرده بودم
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط بی نام
وای باورم نمیشه
خیلی  سخته
دارای دیدگاه اکتبر 22, 2020 توسط بی نام
برای من به قیمت همه چی تموم شد به خدا داغون شدم شاید از نظر اون فقط یه بوسه بود ولی حس میکنم به حریمم تجاوز شده حس میکنم دستمالی شده ام با ازدواجش که دیگه خونه * ارزوهام روی سرم خراب شد
پاسخ داده شده اکتبر 22, 2020 توسط بی نام
این آشنامونه البته خیلی دوره
منم خودم ادم منطقی هستم اما این منو واقعا دیوانه کرده

اون چند ماه پیش میخواست باهام رل بزنه منم بخواطر شرایط اون موقع محلش نزاشتم(چون داشتم برا تیزهوشان میخوندم که در نیومدم)...
الان هم من هر،هفته سه شنبه ها میبینمش ولی باهم حرف نمیزنیم
من تو این چیزا یکم کم رو هستم...
الان دوست دارم بدونم چیکار کنم دوباره مثل چندناه پیش بشه که باهاش دوست بشم
درضمن ادم احساساتی ای نیستم
به مشاوره آنلاین روانشناسی خوش آمدید، مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران و مشاوران مجرب و منتخب کانون مشاوران. مطالب با مضامین توهین آمیز به ادیان، دین اسلام و عقاید و استفاده از کلمات رکیک را گزارش دهید تا حذف شود.
مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

17,063 سوال

27,826 پاسخ

29,380 دیدگاه

2,843 کاربر

سوالات مشابه
1 پاسخ 222 بازدید
0 پاسخ 236 بازدید
3 پاسخ 541 بازدید
1 پاسخ 190 بازدید
2 پاسخ 112 بازدید
...