سلام
من نزدیک یک سال و نیم هست که پسری رو دوست دارم که اشنای دوستمه
منم کلا بخواطر همین پسره با اون دختره دوست بودم
الان بعد اینهمه فهمیدم پسره خدشو * دختری عاشق همن و دوساله رلن
روز اول خیلی ناراحت شدم ولی روز دوم به بعد کلا بیخیال شدم ولی اصلا نمیتونم بیخیال بمونم چون بعد * مدت که از ذهنم بیرونش میکنم دوباره به ذهنم میاد و میرم میگردم بین پیامای قدیمی منو اون دختره تا یکی از ویساش ک صدای اونم تقریبا میاد رو بشنوم
وقتی هم که هی یادش میوفتم نه اینکه ناراحت بشم ولی دوباره اون حس دوست داشتن زیاااد سراغم میاد
منم نمیخوام دوسش داشته باشم ک خدانکرده بیوفتم وسط رابطه شون .چون خب مثلما وقتی یکیو دوسش داری سعی میکنی جلوش خیییلی خوب وعالی بنظر برسی و اونم که مدرسه شون روبه رو مونه گه گداری هم میبینمش اینور اونور چون شهرمون کوچیکه
* بار هم داشت باهام راجب دوس دخترش حرف میزد. اوف.خیلی بدبود.چون منم باید ب نفع باهم بودنشون حرف میزدم و از دختره تعریف میکردم:/
همش سعی میکنم از کسای دیگه خوشم بیاد بلکه دیگه برام مهم نباشه ولی انگار اصلا هیچکس نمیره تو دلم انصافا این چ وضعیه